«نظریۀ اعتدال» که خاستگاهی یونانی دارد و بر پایۀ نظریۀ ارسطو بنیان نهاده شده است، بهتدریج از قرون سوم و چهارم هجری به حوزۀ اخلاق اسلامی وارد و سبب شد حکیمان بسیاری چون ابنمسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی آن را مبنای آثار اخلاقی خویش قرار دهند. طبق «نظریۀ اعتدال»، ملاک فضیلت آن است که انسان بر اساس عقل خود حد میانه را در هر عملی رعایت و از افراط و تفریط (که رذیلت محسوب میشود) دوری کند. در این پژوهش کوشیدهایم با ارزیابی و مقایسۀ این دیدگاه با نظریۀ اخلاقی اسلام، که در متون اصیل دینی یعنی آیات و روایات آمده است، به دیدگاه صحیح و جامعی در این زمینه دست یابیم. در نهایت حاصل این کوشش، نمایاندنِ ناتمام بودن مبنای «نظریۀ اعتدال» ارسطویی است و نیز اثبات اینکه بر اساس نصوص معتبر دینی، آنچه ملاک «سعادت» انسان و جامع همۀ فضیلتها محسوب میشود «قرب به خداوند» است و در مقابل، «شقاوت» دوری از هر عملی است که انسان را به خدای متعال نزدیک کند.