دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
قرائت انسانی از دین؛ ارزیابی دیدگاه محمد مجتهد شبستری
343
360
FA
علی
احمدپور
0000-0002-3190-4024
استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
ali.ahmadpour@uma.ac.ir
10.22059/jpht.2020.290426.1005699
یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در حوزۀ دینشناسی و درک تعالیم دین مطرح میشود، امکان فهم دین بر اساس قرائت انسانی و تجربۀ دینی است. وقتی از قرائت انسانی دین سخن به میان میآید، دو نکته به شکل توأمان مفروض و منظور گرفته میشود: اول آنکه امکان فهم دین برای انسان میسر است؛ دوم آنکه فهم دین منحصر به آنچه تاکنون تحت عنوان فهم ماورایی و الهی از دین مطرح بوده، منحصر نیست و میتوان قرائتی انسانی از آن عرضه کرد. این نکتۀ اخیر یعنی تغییر سازههای فهم دین مرهون تغییراتی است که انسان امروزی با آن مواجه خواهد بود. مجتهد شبستری یکی از اندیشمندان معاصر معتقد است، با توجه به تغییر و تحولات چشمگیر در زندگی بشر امروزی، باید تفکرات، دین، معنویت و ایمان آنان نیز دچار دگرگونی اساسی شود و باید از سنت دینی، افکار و اندیشه و باور قبلی خود عبور کرد یا فهم جدید از آن بهدست آورد تا در نهایت به تجربۀ دینی رسید. وی معتقد است که در باب دین قرائتهای مختلفی وجود دارد و به قرائت واحد نمیشود اکتفا کرد. هدف اصلی این پژوهش، تبیین مدعای پیشگفته با ارائۀ استدلالهای عرضهشده و پاسخ به آن است که با روش تحلیل محتوا در تبیین دادهها صورت گرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که قرائت انسانی از دین در مقابل قرائت الهی قرار دارد و دیدگاه شبستری گاه به شکل آشکار و گاه کمی مستور و پنهان ریشه در نسبیت، هرمونتیک، تجربه دینی و اومانیسم دارد.
اومانیسم,تجربۀ دینی,دین,قرائت انسانی,مجتهد شبستری
https://jpht.ut.ac.ir/article_75803.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_75803_8ec45f45cde5428f3f4c428fdabd969b.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
روش ایجاد تحول فرهنگی ـ اجتماعی با الهام از اهداف قرآن در سیر نزول
361
392
FA
عبدالکریم
بهجت پور
دانشیار گروه قرآنپژوهی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، قم، ایران
abp114@yahoo.com
10.22059/jpht.2020.262292.1005579
در علوم قرآن ضمن مباحث مربوط به نزول قرآن، از اهداف قرآن بحث میشود. در کتاب خدای حکیم، 29 هدف برای قرآن شمرده شده است؛ مطالعۀ اهداف با توجه به تکرار بیان آنها در آیات قرآن، نوع مخاطبان آیات، کیفیت توزیع در سور و اغراض آنها و دورههای رشد اجتماع مؤمنان امکان ارزیابی دارد. این پژوهش از جنبۀ مدیریتی، پژوهشگران را در شناخت روشهای آغاز شکلگیری پدیدۀ تحول و گسترش آن در اجتماع مساعدت میکند. در این مقاله نتایج تحولی و تربیتی توزیع آیات در دورۀ ابتدای ظهور اسلام (که پیامبر دعوت خود را علنی کرده بودند، اما مسلمانان در خفا بهسر میبردند) بررسی میشود. با عنایت به ارتباط سؤال پژوهش با سیر نزول آیات اهداف قرآن، پژوهش مذکور به سبک تفسیری تنزیلی صورت گرفته است. کلید تحول با بیان هماهنگی قرآن با نیازهای فطری زده میشود. مردم در برابر تحول، به دو جریان اکثریت مقاوم در برابر تغییر و تحول و اقلیت همگام با تحول تقسیم میشوند. برای تغییر موضع گروه اول باید بر موضع هشدار و تهدید و ترهیب پافشاری کرد و به شبهات آنها پاسخ داد، اما دربارۀ گروه دوم باید هدایت آنها در مراتب رشد و کمال را، از دو راه تبیین مسائل و پاسخ به شبهات معارضان پیگیری کرد. همچنین به وصول به خواستهای ذاتی و فطری دلگرم نگه داشت. در این میان رهبران و مجریان تحول نیز، با اطلاع از سنتهای الهی در حمایت قطعی از خود و همراه دیدن خود با صف تحولگران تاریخ و اطمینان از نجات و رستگاری و پاداشهای الهی در صورت باقی ماندن بر راه اصلاحگری مطمئن میشوند. اهداف قرآن در مرحلۀ اول، نزول سورهها این معارف ارزشمند را بهدنبال دارد.
اهداف قرآن,تحول دینی,تربیت قرآنی,ترتیب نزول,تفسیر تنزیلی,روشهای قرآنی تحول
https://jpht.ut.ac.ir/article_75802.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_75802_6147c5be6fcd374dd1e58ec92ecd24d2.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
نقش فطرت در حرکت استکمالی انسان
393
423
FA
علی اصغر
جعفری ولنی
0000000296838961
استادیار گروه فلسفه و کلام، دانشگاه شهید مطهری، تهران، ایران
jafari_valani@yahoo.com
10.22059/jpht.2019.251070.1005538
کاوش در باب فطرت و نقش عقل و خرد بهعنوان کانون این قلمرو در مکاتب گوناگون، ابعاد مختلفی دارد. از بررسی این ابعاد گوناگون چنین برمیآید که فطریات مربوط به حوزۀ ادراک و شناخت، اصول و مبادی شناخت و تفکر بشر را تشکیل میدهد و موجب تمایز فطرت از طبیعت و غریزه میشود، تفاوتی که از سنخ اختلاف تشکیکی و ناشی از تفاوت در مراتب وجودی موجودات است. هرگونه تردید در این اصول و مبادی تفکر، بنای معرفت بشری را به چالش میکشد. از دیدگاه قرآن نیز معرفت فطری با دو حوزۀ وجود انسان (عقل و خرد، دل و روان) ارتباط دارد و از این دو سرچشمه میجوشد. از اینرو اساس سنت دینی را بنیان ثابت و مشترک انسانی (فطرت او) تشکیل میدهد؛ یعنی حیات انسانی هم مدار ثابتی دارد و هم در مدار ثابت خود، پیوسته در تحول و تکامل است. آن مدار ثابت همانا انسانیت اوست که بر محور فطریات او استوار است. این خلقت ویژۀ انسان، او را بهسوی مبدأ و منشأ کمالات فرامیخواند. حرکت تکاملی انسان از «خود»، یعنی خود ملکوتی، رحمانی و فطری انسان آغاز میشود با دیدار الهی پایان مییابد. لازمۀ چنین حرکت استکمالی جوهری، فقرشناسی وجودی، مجاهدۀ مستمر با خواهشهای نفسانی و مراقبت کامل، نوسازی معنوی مداوم، بازشناسی و بازیابی همیشگی، هدفشناسی و هدفداری است. بدیهی است حرکت و شدن از خود بهسوی خدا در حقیقت رسیدن به خود برتر و تکاملیافته و توسعه بخشیدن به حقیقت وجودی خود است و انسان متحرکِ متکامل، انسان به خودرسیده و کمالیافته و سعادتمند است.
آفرینش انسان,اخلاق,حرکت استکمالی خداشناسی,فطرت,معرفت فطری
https://jpht.ut.ac.ir/article_74382.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_74382_ddb16f1c288d80e321c68095504a7734.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
الهیات سلبی بهمثابۀ مکمل خداشناسی فطری و قلبی در مدرسۀ کلامی خراسان
425
441
FA
سید مسیح
شاهچراغ دامغانی
دانشجوی دکتری گروه فلسفۀ پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران
s.masih.shahcheragh@gmail.com
رضا
برنجکار
استاد گروه فلسفه و کلام، پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران
berenjkar@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2020.298704.1005737
الهیات سلبی در مقابل الهیات ایجابی مسیر متفاوتی را در خداشناسی عرضه میکند و منکر معرفت اثباتی از خداست. اما در مدرسۀ کلامی خراسان، الهیات سلبی نقش مکمل معرفتی ایجابی را ایفا میکند که از آن با عنوان معرفت فطری یا قلبی یاد میشود. از اینرو هرچند این مدرسه الهیات سلبی را قبول دارد، اما منکر معرفت اثباتی از خدا نیست. از دیدگاه این مدرسه، انسانها پیش از ورود به جهان کنونی، حامل معرفتی قلبی و اثباتی از خدا شدهاند که البته در دنیا نوعاً از آن غافلند و فلسفۀ ارسال پیامبران، برداشتن حجاب غفلت و تذکر به همین فطرت و نعمت فراموش شده است. اما عقل انسان نیز میتواند پس از اثبات مبدأ جهان، از طریق تفسیر سلبی صفات الهی، به شناختی از خدا بدون تشبیه نائل آید و در واقع، خدایی را که قلباً شناخته است، با عقل توضیح دهد و منظور از مکمل بودن همین است، نه اینکه الهیات سلبی چیزی بر معرفت قلبی میافزاید. دلیل و مبنای اصلی نفی الهیات ایجابی در این مدرسۀ فکری، نفی تشبیه است. البته در زمینۀ تفسیر چگونگی مکمل بودن الهیات سلبی، اختلافنظرهایی در میان بزرگان مدرسۀ خراسان وجود دارد که به وجودشناسی صفات الهی و اثبات و نفی صفت برمیگردد. در بیان دیدگاههای مطرح در مدرسۀ خراسان، به دیدگاه آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، بنیانگذار این مدرسه و سه شاگرد برجستۀ او یعنی آیتالله مجتبی قزوینی،آیتالله ملکی میانجی و آیتالله مروارید اکتفا کردهایم.
الهیات سلبی,مجتبی قزوینی,مدرسۀ کلامی خراسان,مروارید,معرفت قلبی و فطری,ملکی میانجی,میرزا مهدی اصفهانی
https://jpht.ut.ac.ir/article_76861.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_76861_2616adb93e3fdcce0135b6395d043b78.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
مبانی نظام طبقاتی هندو و جنبشهای عرفانی منتقد آن (ناینمارها)
443
465
FA
پیمان
صمیمی
دانشجوی دکتری ادیان و عرفان، دانشکدة حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
p_samimi@yahoo.com
ابوالفضل
محمودی
دانشیار گروه ادیان و عرفان، دانشکدة حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
amahmoodi5364@gmail.com
فاطمه
لاجوردی
استادیار گروه ادیان و عرفان، دانشکدة حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
flajevardi@srbiau.ac.ir
10.22059/jpht.2019.293752.1005718
جامعۀ هند از دیرباز تحت سلطة نظام طبقاتی سختگیرانهای قرار داشت که در متون دینی و آموزههای دورة «وِدَهای» ریشه دارد. اهمیت و تأثیر این سلسلهمراتب اجتماعی تا حدی بود که تقریباً همة جریانها و فِرَق دینی و فکری هندو در همین ساختار رشد کرده و بهنوعی آن را پذیرفته بودند. اما معدود اندیشههایی این ساختار را باور نداشتند و از آن تخطی کردند؛ مانند طریقت «بَهکتی» سنت شیواپرستی جنوب هند که توسط شصتوسه تن از قدیسین شیوایی یا «ناینمارها» شکل گرفته بود و یکی از تأثیرگذارترین جریانهای مردمی در سدههای میانه بود. بسیاری از این قدیسین از طبقات پایین جامعه بودند و طی حدود سه سده آموزههایی را ترویج کردند که به شکلگیری «جنبش بَهکتی» منجر شد. از بارزترین ویژگیهای آنان میتوان به عدم پایبندی به ساختار طبقاتی و برابری انسانها اشاره کرد. بررسی مبانی کاستباوری و دیدگاههای مخالف، آن بهویژه «بَهکتهها» و «ناینمارهای شیوایی»، پرسشهای اصلی این نوشتار را تشکیل داده است.
جنبش بَهکتی,شیواپرستی,ناینمارها,نظام طبقاتی,وَرنه
https://jpht.ut.ac.ir/article_74383.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_74383_9a70b405099eadbef0f85a0cab945594.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
ارزیابی استدلالهای کلامیِ مبتنی بر صفت حکمت الهی، با تأکید بر آرای فیاض لاهیجی
467
488
FA
جواد
وفائی مغانی
دانشجوی دکتری رشتۀ فلسفه دین و مسائل جدید کلامی، دانشکدۀ حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
hojrehman@yahoo.com
محسن
جوادی
استاد گروه فلسفۀ اخلاق، دانشگاه قم، قم، ایران
moh_javadi@yahoo.com
بابک
عباسی
استادیار گروه فلسفه، دانشکدۀ حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
babbaasi@gmail.com
امیر عباس
علیزمانی
0000-0001-6752-6718
دانشیار گروه فلسفۀ دین، دانشکدۀ الهیات، دانشگاه تهران، تهران، ایران
amir_alizamani@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2019.282364.1005668
استفاده از صفت حکمت الهی در استدلالهای متکلمان بهصورت مستقل یا بهعنوان مبنایی برای اصلی دیگر، رواج بسیاری داشته است. نویسندگان، استدلالهای لاهیجی را که بر این صفت مبتنی هستند، با روش تحلیل منطقی نقد و بررسی میکنند. استفاده از این صفت، دستکم در پارهای از موارد، ناصحیح است و استدلالها بهلحاظ منطقی منتج نیستند. بهنظر میرسد غالباً استفادۀ از این صفت بهصورت پسینی بوده و تنها بهمنظور مستدل کردن عقلیِ گزارههای نقلی، به این روش تکیه شده است. بهعلاوه آنکه اظهار نظرِ در این مسئله، مستلزم علم باطنی و کامل نسبت به زوایای هستی و علت غایی جهان خواهد بود. وجود موارد نقضِ فراوان نیز که مطابقِ با همین مبنا، قاعدتاً باید از سوی خداوند محقق شده باشد، اما در واقع محقق نشده است، دلیل دیگری بر نادرستی این مبنا خواهد بود. شایان ذکر است که بحث مقاله، در مقام ثبوت و واقع نیست؛ چرا که با ادلۀ قطعیِ عقلی، تمامیِ افعال الهی، در نهایت حکمت هستند؛ بلکه بحث در مقام کشفِ آن حکمت و فهمِ عقلِ پر از محدودیت و نقص انسان نسبت به آن مصادیق است.
برهان حکمت,حکمت الهی,خداوند حکیم,عبدالرزاق لاهیجی,قاعدۀ لطف,نقض غرض
https://jpht.ut.ac.ir/article_74045.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_74045_0e60c8fb79d84e3d24d648fcd122a98b.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
مبانی فلسفی مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی اسلامی با تأکید بر مکتب صدرایی
489
515
FA
علی اصغر
هادوی نیا
0000-0003-3127-9609
دانشیار گروه اقتصاد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، قم، ایران
alihadavinia@gmail.com
رمضان
علی تبار
دانشیار گروه منطق فهم دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، قم، ایران
r.alitabar@chmail.ir
10.22059/jpht.2019.261155.1005576
در زمینۀ مطالعات میانرشتهای، مسائل متعددی جای طرح دارند؛ از جمله چیستی، اهمیت و ضرورت، روششناسی و روش اجرایی آن. اما در کنار این مباحث، مسئلۀ اصلیتری هست که تاکنون به آن پرداخته نشده و آن، مبانی بینشی و فلسفی حاکم بر مطالعات میانرشتهای است. فلسفه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در علوم، بهویژه دانشهای بینارشتهای نقش ایفا میکند. با توجه به اینکه هر مکتب و پاردایم فلسفی، در مطالعات میانرشتهای تأثیر جدی دارد، آیا در مطالعات بینارشتهای بهویژه در حوزۀ علوم انسانی اسلامی نیز با تکیه بر مبانی فلسفی صدرایی میتوان نگرش لازم را برای انجام دادن این مطالعات بهدست آورد؟ در مقالۀ حاضر در صددیم که با روش تحلیلی و فلسفی، ضمن معرفی مطالعات بینارشتهای و تفاوت آن با دیگر روشهای مطالعاتی، ابتدا به نقش مستقیم فلسفه در برخی دانشهای بینارشتهای اشاره شود و در ادامه امتداد مبانی صدرایی را در مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی اسلامی نشان دهیم. از یافتههای مقالۀ حاضر، قابلیت نظام فلسفی صدرایی بهمثابۀ چارچوب نظری برای پشتیبانی مطالعات بینارشتهای در علوم انسانی اسلامی است.
علوم انسانی – اسلامی,مبانی فلسفی,مطالعات میانرشتهای,مکتب صدرایی
https://jpht.ut.ac.ir/article_74043.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_74043_bdb1ff35e8653d1d01cae0e3b06422f5.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
17
3
2020
09
22
واکاوی آموزۀ سمساره و کرمه در هند و گسترش آن در ودهها
517
540
FA
سید سعید رضا
منتظری
0000-0002-5610-8673
استادیار گروه ادیان، پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران
ssmontazery@ut.ac.ir
وحید
پزشکی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد گروه ادیان غیرابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب قم، قم، ایران
adyanworld@yahoo.com
10.22059/jpht.2019.280139.1005658
کهنترین بازماندههای نوشتاری در هند مربوط به آریاییهای ودهای است. نخستین بار در این آثار آموزۀ سمساره مطرح میشود. آریاییها در رویارویی با بومیان، در طول زمان، برخی درونمایههای دینی آنان را گرفتند و با باورهای خود هماهنگ کردند که در این میان آموزههای فروهر، همتباری یا توتمیسم (همتباری انسان – گیاه) و تجلیل نیاکان بیشترین سهم را داشتهاند. این آموزهها وقتی در روند کوچ به دیار هند میرسد با اندیشههای تجسد و تجسم خدایان و باور به همتباری، همنشین و سرانجام بهصورت آموزۀ سمساره جلوهگر شده است. خدایانی چون ویشنو -که بیشترین پیوند را با سمساره دارد - در این روند بهگونهای جایگزین میترۀ آریایی - که بیش از سایر خدایان با آموزۀ فروهر (تجلی) در ارتباط بوده- شده است. هرچند سمساره در اوپهنیشدها، آشکارا، بیان شده است، لیکن در ودهها شواهدی مبنی بر بازگشت دوبارۀ روان وجود دارد که نشان از اعتقاد به سمساره در دوران پیش از نگارش اوپهنیشدهاست.
اوتاره,راه نیاکان,سمساره,فره,کرمه,ویبهوه
https://jpht.ut.ac.ir/article_73742.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_73742_83c4957f407fd2f577070427beccdc8b.pdf