دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
مسئلۀ گذر از اخلاق به دین در ایدهآلیسم آلمانی
441
460
FA
سید محمدعلی
دیباجی
0009-0000-2222-888X
دانشیار دانشگاه تهران
dibaji@ut.ac.ir
نادر
صمیمی
کارشناس ارشد فلسفۀ دین دانشگاه تهران
samimi.nader@yahoo.com
10.22059/jpht.2015.56348
رابطۀ اخلاق و دین موضوعی است که میتوان آن را در تمام سیر تاریخ فلسفه و در تمامی دستگاههای فلسفی بررسی کرد. اما با مباحثی که کانت در باب عقل عملی و جدایی آن از عقل نظری عنوان کرد و در پی آن مباحث متافیزیکی و الهیاتی را به حیطۀ عقل عملی کشاند، رابطۀ اخلاق و دین جلوۀ دیگری پیدا کرد. کانت با آنکه تمامی براهین اثبات وجود خدا را رد میکند، اخلاق را متضمن باور به خداوند میداند. پس از کانت حکمای ایدهباور آلمان برای رفع شکاف بین عقل عملی و نظری گام برداشتند و دیدگاههای نوینی را با توجه به دستاوردهای کانت ارائه کردهاند. این روند تا به هگل بهصورت برجسته امکان بررسی دارد. هگل بهعنوان برجستهترین ایدهباور آلمانی مطلق را در برابر جدایی و محدودیتهای سوژه و ابژه مینهد. به عقیدۀ هگل شاید دین نیز در حوزۀ آگاهی یا نظر قرار گیرد و همچنین ذات و صفات خداوند در حوزۀ نظر شناختنی باشد. به اینترتیب در فلسفۀ هگل از یک سو نیاز چندانی به برهان اخلاقی کانت احساس نمیشود و از سوی دیگر مبانی کانت در رسیدن به خدا از طریق عقل عملی، در حوزۀ اخلاق ناکافی بهنظر میرسد. <br />
اخلاق,ایدهآلیسم,دین,کانت,هگل
https://jpht.ut.ac.ir/article_56348.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56348_a6ae342166b8130f834857be51a48441.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
تأثیر «مراتب تشکیکی تجلی و ظهور وجود» در معناشناسی صفات الهی
461
482
FA
محمد حسین
وفائیان
دانشجوی فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران
mh_vafaiyan@yahoo.com
امیر عباس
علیزمانی
دانشیار گروه فلسفۀ دین دانشگاه تهران
amirabbas.alizamani@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2015.56352
چیستی صفات الهی و همچنین معناشناسی آن در بستر اندیشههای مختلف به شکلهای متفاوتی نمایان میشود. صدرالمتألهین اندیشۀ خود را بر «تشکیک وجود» بنا نهاده است که حقیقت آن به تشکیکِ در مراتب و تجلیات ظهور وجود برخواهد گشت. در این پژوهش در صددیم تا با روشی تحلیلی – توصیفی در اندیشههای صدرالمتألهین، تحلیل نوینی از معناشناسی صفات الهی (که بر پایۀ درک حقیقت صفت و نحوۀ تکثر آن استوار است) ارائه دهیم.
صدرالمتألهین با پیروی از تقسیمبندی و نامگذاری مراتب ظهور نزد عارفان، احکام وجود را در سه مرتبۀ ذات، احدیت و واحدیت تبیین میکند. مرتبۀ ذات، مقام خلوّ از تمام تعینات صفاتی و عدم امکان سخن گفتن از خدا، احدیت مرجع صفات تنزیهی و مقام واحدیت مقام مرجع صفات تشبیهی است.
ماهیت یا عین ثابت، محل و صورت صفات الهی بوده که همان معانی جزیی و کلیِ موجود در عالم نیز خواهند بود. خلق تمام موجودات، امری جز اظهار عینی و خارجی اعیان ثابته نیست. از اینرو، شناخت صفات الهی از سوی انسان تنها با شناخت «اعیان ثابته» بهدست میآید که در نظر صدرالمتألهین، موضوعٌله الفاظ هم هستند
<strong> </strong>
صدرالمتألهین,صفات تنزیهی و تشبیهی,عین ثابت,مراتب تنزل وجود
https://jpht.ut.ac.ir/article_56352.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56352_5df16f3bf809e8296140b484f12cbe18.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
بررسی تطبیقی نظریۀ ملاصدرا در باب فضایل معرفتی عقلی با نظریۀ زگزبسکی و پلانتینگا (با تأکید بر کارکرد قوۀ معرفتی کسب باورهای دینی)
483
514
FA
اکرم
عسکرزاده مزرعه
دانشجوی دکتری دانشگاه پیام نور ، ایران، تهران
akram_asgarzadeh@yahoo.com
سید علی
علم الهدی
دانشیار دانشگاه پیام نور، ایران، تهران، گروه فلسفه
alamolhoda@pnu.ac.ir
جلال
پی کانی
دانشیار دانشگاه پیام نور، ایران، تهران، گروه فلسفه
jpaykani@yahoo.com
10.22059/jpht.2015.56355
<strong> </strong>از مقایسة نظریۀ معرفتشناختی ملاصدرا با نظریۀ معرفتشناختی فضیلتگرایانة معرفتشناسانی مانند زگزبسکی و پلانتینگا، میتوان استنباط کرد که نظریة ملاصدرا جزو نظریههای معرفتشناختی مبتنی بر فضیلت قرار میگیرد. پلانتینگا به فضیلتمندی قوای مولد باور و زگزبسکی علاوه بر آن به تأثیر کارکرد قوای اخلاقی (فضایل اخلاقی) بر کارکرد قوای عقلانی در تولید معرفت توجه کرده است. در واقع هر یک از ایشان به وجهی از مؤلفههای مؤثر بر ایجاد و شکلگیری باور توجه کردهاند و از اینرو نظریۀ کامل و بدون اشکالی نیستند. اما ملاصدرا در نظریۀ معرفتشناختی خویش به فضیلتمندی قوای مولد باور، تأثیر عملکرد قوای اخلاقی بر قوای عقلانی، کارکرد متناظر آنها در تولید باور و فرایند مؤدی به صدق باور توجه کرده است. پلانتینگا اعتقاد دارد فقط قوای مولد باور موجب تولید باور هستند، زگزبسکی و ملاصدرا نیز تولید و ایجاد باور را به قوای مولد باور نسبت میدهند، اما معتقدند قوای اخلاقی، بستر و زمینة مناسب شکلگیری باور صادق را مهیا می کنند. ملاصدرا علاوه بر قوای مولد باور و قوای بسترساز، دو فرایند اعتمادپذیر و مؤدی به صدق وحی و الهام (که باورهای صادق و معتبر تولید میکنند) را پیش مینهد. <br /><strong> </strong> <br /><strong> </strong>
باور,پلانتینگا,زگزبسکی,فضایل عقلانی و اخلاقی,معرفتشناسی مبتنی بر فضیلت,ملاصدرا
https://jpht.ut.ac.ir/article_56355.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56355_c29b93a937902fc5356deb2de38e4445.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
آسیبشناسی زمانۀ حضرت علی (ع) و موانع تحقق حکومت دینی با تأکید بر نهجالبلاغه
515
544
FA
حسن
مهرنیا
0000-0001-8066-1455
استادیار گروه فلسفۀ دانشگاه تهران
hmehrnia@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2015.56356
<em>یکی از اشکالهایی که برخی از نواندیشان و حامیان جدایی دین از سیاست مطرح میکنند، این است که اگر برپایی حکومت دینی امکانپذیر بود، باید در ادوار مختلف تاریخی و زمان زعامت انبیای عظام الهی، یا دستکم در دوران حیات ائمۀ معصومین (ع) شاهد تحقق عینی چنین امری میبودیم و حکومت دینی و الهی تشکیل میشد. این افراد بدون توجه به مضمون و محتوای آیات قرآنی و همچنین روایات فراوان مأثور از ائمۀ معصومین (ع) که برپایی حکومت الهی و دینی در مقاطعی از تاریخ بشر توسط انبیای الهی را تأیید کردهاند، بهطور کلی چنین امری را انکار میکنند و بر طبل جدایی دین از سیاست میکوبند.</em>
<em>در این نوشتار با تحدید دایرة زمانی بحث، به آسیبشناسی و تحلیل شرایط و زمانة مولای متقیان حضرت علی (ع) و موانع تحقق حکومت علوی در این دوران </em><em>–</em><em> آنگونه که در کتاب گرانسنگ نهجالبلاغه به تصویر کشیده شده است </em><em>–</em><em> خواهیم پرداخت و نشان داده شده است که در دوران حکومت امیر مؤمنان علی (ع) دنیاطلبی و بیبصیرتی یاران امام و بیتوجهی آنان به اوامر الهی و توصیههای حاکم زمانه، شرایطی را فراهم آورده بود که عملاً تحقق حکومت عدل الهی امکانپذیر نبود. این معضلی است که در طول تاریخ بلند حیات بشری و در زمان تمام انبیا و اولیای الهی همواره مانعی اساسی بر سر راه تشکیل حکومت دینی بوده است. </em>
<strong> </strong>
امام علی (ع),بصیرت و آگاهی,حکومت دینی,سکولاریزم,قوانین الهی
https://jpht.ut.ac.ir/article_56356.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56356_d58b6275e1903b9bd88e6a7c7d6c0156.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
معضل مفهومی مدارا
545
566
FA
محمدرضا
رجبی
0000-0001-6895-6023
استادیار پردیس فارابی دانشگاه تهران
rajabi.mr@ut.ac.ir
محمد
نصیری
استادیار دانشکدۀ معارف و اندیشۀ اسلامی دانشگاه تهران
nasiri.m@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2015.56360
«مدارا» یکی از فضیلتهای محوری در اغلب ادیان و فرهنگهاست که در چند صد سال اخیر بیش از پیش کانون بررسی شده است. با وجود تلاشهای بسیاری که در ایضاح مفهومی آن صورت گرفته، بهنظر میرسد تاکنون به سرانجام مطلوبی رهنمون نشده است. به<em>کارگیری این اصطلاح در سخن از روشها، اندیشهها،مکاتب فکری، رویکردها و اشخاص و کاربست آن در قلمروهای علمی گوناگون از جمله فلسفه، اخلاق، ادیان ،علوم اجتماعی سیاست، روانشناسی و تاریخ از یک سو و بهکارگیری بیضابطه و غیردقیق آن در زبان فارسی در قالبهای مشترک لفظی و معنوی از سوی دیگر، سبب ایهام در معنا شده و کار مفاهمه را دشوارتر کرده است،</em> بهگونهای که برخی ازمتناقضنما بودن آن سخن گفتهاند. این در حالی است که مفهوم «مدارا» بهعنوان یک کلانمفهوم بیانگر طیفی از شیوههای رفتار در برابر اندیشۀ مخالف است که از تحمل آغاز و به رواداری در حوزۀ معرفت ختم میشود و در تعبیر دقیقتر میتوان بهلحاظ منطقی در رابطهاش با مفهوم «رواداری» از نسبت عام و خاص سخن گفت، نه تساوی و تباین.
این پژوهش که به روش تحلیلی ارائه میشود، بعد ازگذر کوتاهی به معنای لغوی، با ایضاح مفهومی و اصطلاحی آن به بررسی آسیب موجود در این پدیده میپردازد و ریشۀ آن را در بیرون از مرزهای زبان فارسی جستوجو میکند و در ادامه با بیان تفاوت گفتمان «مدارا» و «رواداری» به نتایج این دو گفتمان در قلمرو معنا اشاره میکند.
رهاورد دینپژوهانۀ این پژوهش، ایضاح مفهومی این دو اصطلاح و آشنایی با شرایط و آسیبهای موجود در این دو گفتمان در دو پارادایم "سنتی" و" مدرن" است. چنانکه بسترسازی برای طبقه و تقسیمبندی میان آموزههای «مدارامحور» و «روادارمحور» در عرفان اسلامی بهعنوان تنها زبان مشترک این دو گفتمان، از دیگر نتایج خواهد بود.
<strong> </strong>
<strong> </strong>
<strong><br clear="all" /> </strong>
<strong> </strong>
تساهل,تسامح,رواداری,عرفان اسلامی,مدارا
https://jpht.ut.ac.ir/article_56360.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56360_3856c4022e58cc77a38a77db1c7beac2.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
خدا، تأثرناپذیری و رنج: نقد و بررسی آموزۀ تأثرناپذیری الوهی
567
592
FA
میثم
مولایی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد فلسفۀ دین از دانشگاه تهران (پردیس فارابی)
molaeemeisam@gmail.com
نادر
شکراللهی
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی
nadershokrollahi@gmail.com
ام البنین
طاعتی جلیسه
دانشجوی دکتری فلسفۀ اخلاق دانشگاه قم
omolbanintaati@gmail.com
10.22059/jpht.2015.56362
در نوشتار حاضر، به این پرسش میپردازیم که «آیا ممکن است خداوند از رنج و درد موجودات، بخصوص انسان، بهواسطۀ شرور در عالم اندوهگین نشود؟». بهنظر میرسد پاسخ مثبت به این پرسش مستلزم ناسازگاری میان کمال اخلاقی و علم مطلق خداوند با تأثرناپذیری او باشد، زیرا علم در اینگونه موارد یعنی فهم حالتهای افراد که در اینجا همان رنج کشیدن بشر از شرور است. بنابراین اگر خدا رنج نمیکشد، چگونه رنج بشر را درک میکند؟ از سوی دیگر کمال اخلاقی خدا مستلزم عشق او به مخلوقاتش است و عشقورزی همدلی میان عاشق و معشوق را منجر میشود. پس چگونه میتوان پذیرفت که معشوق، یعنی انسان، در رنج باشد، اما عاشق از این رنج، هیچ اندوهی به خود راه ندهد؟
اما قائلان به تأثرناپذیری خدا، اشکالهایی را بر فرض تأثرپذیری خدا ایراد کردهاند؛ از جمله اینکه تأثرپذیری خدا با دو مشکل مواجه میشود: اول با تغیرناپذیری در تناقض است و دوم از بهجت کامل خدا میکاهد. در پاسخ به ایرادِ استلزام میان تأثرپذیری و تغییرپذیری میتوان از علم پیشین الهی مدد گرفت و در پاسخ به ایراد «رنج کشیدن و نقص در بهجت خدا» میتوان تبیینی ارائه کرد که بر اساس آن متعلق بهجت الوهی «ذات خدا با تمام کمالات اوست» و اندوه حاصل از رنج دیگری به نقص در کمال ذاتی خدا و در نتیجه کاهش بهجت الوهی منجر نخواهد شد.
<strong> </strong>
ابتهاج ناب خدا,تأثرناپذیری,تغییرناپذیری,خدا,رنج و غم,شرور اخلاقی,علم مطلق,محبت و شفقت خدا
https://jpht.ut.ac.ir/article_56362.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56362_776fa350ec820001ca64171a1f6ac059.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
تطورات بنیادین مفهوم «ذات نامتناهی»
593
622
FA
حسین
صابری ورزنه
0000-0002-2311-3118
دکتری فلسفۀ دانشگاه تهران
h_saberi_v@ut.ac.ir
10.22059/jpht.2015.56363
مفهوم «ذات نامتناهی» که هم از جنبۀ فلسفی و هم الهیاتی اهمیت دارد، تطورات بنیادین زیادی را در طول تاریخ تفکر در غرب پشت سر گذاشته است. پیشاسقراطیان برخورد دوگانهای با آن داشتهاند. برخی چون آناکسیمندر و ملیسوس به دیدۀ پذیرش به آن نگریستهاند. این آرخه از نظر آنان، منشأ، الهی، فناناپذیر، درونماندگار در جهان طبیعت و سابق بر کثرات و مشتمل بر آنهاست، اما در عینحال «شخص» نیست. در مقابل، فیثاغورس، پارمنیدس، افلاطون و ارسطو نامتناهی را با نامتعین، نامعقول و آشوبناک یکی دانستهاند و از این جنبه، آن را وصفی منفی تلقی کردهاند. اما فیلون و بهتبع او متألهان مسیحی، نامتناهی را وصف خدا قلمداد کردهاند و با فرارَوی از سنت پیشاسقراطی بر تعالی کامل ذات نامتناهی و همچنین شخص بودن آن تأکید ورزیدهاند. در انتهای قرون وسطی بازگشتی سوی درونماندگار دانستن ذات نامتناهی ظهور میکند، اما همچنان شخص بودن آن حفظ میشود. دکارت به این بازگشت با دیدۀ پذیرش نمینگرد و باز بر تعالی و تشخص بهصورت توأمان تأکید میکند. اتخاذ هر کدام از این نظریات، پیامدهای فلسفی و الهیاتی خاصی را بههمراه دارد.
<strong> </strong>
خدا,درونماندگار,متعالی,متناهی,نامتناهی
https://jpht.ut.ac.ir/article_56363.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56363_1f3af74efd7b53ae34e18157f43d8072.pdf
دانشگاه تهران
مجله علمی " فلسفه دین "
2008-7063
2423-6233
12
3
2015
09
23
تأثیرپذیری معرفت از مؤلفههای غیر معرفتی از دیدگاه لیندا زگزبسکی
623
652
FA
غلامحسین
جوادپور
طلبۀ خارج فقه و اصول حوزۀ علمیۀ قم، دکتری فلسفۀ دین و مسائل جدید کلامی دانشگاه قم
qhjavad@yahoo.com
10.22059/jpht.2015.56364
معرفت از مهمترین دستاوردهای بشر در مواجهه با پدیدهها و حقایق هستی است که با توانایی شناختی خویش به آن دست مییابد. در طول تاریخ فلسفه همواره این دغدغه وجود داشته است که آیا باورهای انسان از ساحتهای غیرمعرفتی وی و نیز عوامل بیرونی تأثیر میپذیرد یا خیر و اگر چنین است، آیا به لحاظ معرفتی امری مقبول است یا باید عامل را از این تأثیرات آگاه کرد و او را از این تأثیر برحذر داشت. زگزبسکی، از معرفتشناسان جدید است که بیشتر با نظریه معرفتشناسی فضیلتمحور شناخته میشود، وی در فرایند نظریهپردازی خود از تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی سخن میگوید که بهمثابۀ بنیان معرفت بهشمار میروند. عواطف و احساسات، فضایل و رذایل، ارادۀ انسان و زمینههای اجتماعی از جملۀ مهمترین این عوامل هستند که وی از آنها نام میبرد و نظریۀ خویش را نیز بر همین موارد بنا مینهد. در مقاله به بررسی این عوامل و فرایند تأثیر آنها بر سامان یافتن معرفت میپردازیم.
<br /><strong> </strong>
اراده,زگزبسکی,عواطف,عوامل اجتماعی,عوامل غیرمعرفتی,فضایل عقلانی,معرفت
https://jpht.ut.ac.ir/article_56364.html
https://jpht.ut.ac.ir/article_56364_d870a47e7da9cc200b9c72c6bbe1c927.pdf