دانشمندان گستره کیهانشناسی نوین، با پشتیبانی از مادهگرایی، هر گونه ایده خداباوری را پیرامون توضیح جهان غیر ضروری و دارای ساختار غیر عقلانی میدانند. استفان هاوکینگ، به عنوان دانشمند سرشناس این حوزه، با طرح استدلالی بر مبنای فرضیه انفجار بزرگ، در تلاش است با انکار نظریه وجود خداوند نشان دهد جهان در اثر اتفاق یا ضرورت به وجود آمده است. با توجه به ابعاد متافزیکی این گفتمان، تلاش بر آن است تا با استفاده از اصول نظام فلسفی سینوی و کیث وارد، ضمن ابطال استدلال هاوکینگ، نظریه خداوند اثبات گردد. در این راستا، هستیشناسی حکمت متعالیه نه تنها وجود خداوند را با فرضیههای علمی مانند انفجار بزرگ ناسازگار نمیداند، بلکه رابطهای پویا میان خداوند و جهان اثبات مینماید. بدین ترتیب، ملاحظه میگردد که نظام فلسفی ابنسینا و حکمت متعالیه هر کدام به نوعی میتوانند برای چالشهای نوین عرصه خداباوری چارهاندیشی نمایند. هدف این پژوهش پرداختن به چالش جدید کیهانشناسی و خداباوری در نظام فلسفی ابنسینا و به ویژه ملاصدرا و پویا نمایی آنها با توجه به آرا کیث وارد است. تحلیل و نقد استدلال هاوکینگ بر مبنای سینوی و صدرایی، ورود این دو نظام فلسفی در تبیین مسائل روز، و ارائه راهحلهای فلسفی برای چالشهای دنیا معاصر و تطبیق این دو نظام فلسفی با آرا کیث وارد را میتوان از نتایج این پژوهش محسوب کرد.