یکی از دغدغههای اساسی فیلسوفان مسئله اثبات وجود خدا بوده است. اهمیت این مسئله برای اسپینوزا که اساس فلسفه او را خدا تشکیل میدهد بیش از فیلسوفان دیگر است. او که مهمترین اثر خویش، اخلاق، را با تعریف خدا آغاز میکند و با برترین سعادت انسانی، یعنی عشق، به خدا به پایان میبرد، مسئله وجود خدا را در آثار مختلف خود مورد توجه قرار میدهد و وجود او را به دو شیوه لمی و انی اثبات میکند. اسپینوزا مفهوم جدیدی از خدا ارائه میدهد و او را جوهر واحد و طبیعت طبیعت آفرین میخواند که همه چیز در او است و واجد صفات نامتناهی و از جمله صفت بعد است. براهین مختلفی که وی برای اثبات وجود خدا اقامه میکند تقریباً متناظر با براهین دکارت، و به معنایی تقریر جدیدی از این براهین است. در این مقاله تقریرهای مختلف براهین لمی و انی در آثار اسپینوزا مورد بررسی قرار میگیرد و شباهت آنها با براهین دکارت نشان داده خواهد شد.