نزد اسپینوزا خدا همان جوهر است که یگانه حقیقت مطلق هستی میشود. اسپینوزا برای اثبات وجود خدا به برهان وجودی متوسل شد و ادعا کرد که برای اثبات وجود عینی خدا، تصور ذاتش کافی است. وی در قضیۀ یازده از کتاب اخلاق به چهار تقریر از براهین وجودی میپردازد و در آن خدا را اثبات میکند. چهار تقریر او بیانگر استلزام وجود خدا از تصور ذات، ضروری بودن وجود، توانایی و قدرت خدا برای هستی و هستیبخشی به دیگر موجودات است که ناشی از نبودن مانعی برای عدم اوست. در نتیجه، میتوان او را کاملترین وجود قدرتمند و نامتناهی ضروری دانست. بهطور کلی، تمامی براهین به همان تصور واضح و متمایز دکارتی از خدا برمیگردد که از طریق تصور ذات او، وجودش اثبات میشود. در واقع، براهین او یا بازسازی براهین قبلی هستند یا تکرار دقیق آنها که با اختلافهای جزیی در قالب قضیۀ جداگانهای مطرح شدهاند.