افلاطون واژۀ نماد را به صورت آشکار در مباحث فلسفی خود بهکار نبرده است، اما با تدقیق در آثار وی بر اساس اصل حکایتگری نماد از امر نمادینهشده و نوع نگاه وی به هنر و اثر معرفتی آن، میتوان به معنای نماد در تفکر فلسفی وی پی برد. اهمیت نظریۀ ایده که مرکز ثقل نظریههای هستیشناسی افلاطون است، در مفهومشناسی نماد نقش محوری ایفا میکند، بهطوری که رابطۀ نماد و امر نمادینهشده بر پایۀ رابطۀ سایه یا تصویر با اصل و بهرهمندی سایه از اصل استوار است. تدقیق در معنای بهرهمندی نیز معنای ظهور را دربر دارد که اساس ارتباط نماد و امر نمادینهشده محسوب میشود. بنابراین تحلیل معنای نماد در مستندات افلاطون مؤید این مطلب است که در مراتب جهان هستی نیز روابط نمادین حکمفرما هستند؛ چنانکه محسوسات نماد ایدهها و ایدهها نماد اصل خیر (خدای نظام فلسفی افلاطون) هستند. این پژوهش با ابتنای بر روش تحلیلی - توصیفی و واکاوی آثار افلاطون، جایگاه خدا در هستی و نوع روابط موجودات با او را، با محوریت نظام نمادین تبیین میکند و آشکار میشود که خدا اصل وحدتی است که هیچگاه نماد چیزی قرار نمیگیرد و شناخت و توصیف ذات او، صرفاً از طریق شناخت نمادها حاصل خواهد شد.
کوکلمانس، یوزف (1382). هیدیگر و هنر، ترجمۀ محمد جواد صافیان، آبادان: نشر پرسش.
گاتری، دبلیو. کی. سی (1375). تاریخ فلسفۀ یونان: افلاطون، ترجمۀ حسن فتحی، تهران: فکر روز.
گادامر، هانس گئورگ (1382). مثال خیر در فلسفۀ افلاطونی - ارسطویی، ترجمۀ حسن لطفی، تهران: حکمت.
گمپرتس، تئودور (1375). متفکران یونانی، ج دوم، ترجمۀ محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی.
لائرتیوس، دیوگنس (1382). حیات فیلسوفان نامدار: سقراط - افلاطون، ترجمۀ حسین کلباسی اشتری، تهران: دانش و اندیشۀ معاصر.
مر، گستون (1383). افلاطون، ترجمۀ فاطمه خونساری، تهران: مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.
یگر، ورنر (1393). پایدیا، ترجمۀ محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی.
Brittan, Simon (2003). Poetry, symbol, and allegory: interpreting metaphorical language from Plato to the presen,U.S.A,Charlottesville :University of Virginia Press.
Hamburg, Carl H (1956). Symbol and reality, studies in the philosophy of Ernst Cassirer, Netherlands, The Hague/ MartinusNijhoff.
Johansen Friss,Karsten (1998). A history of ancient philosophy, Translated by Henrik Rosenmeier, Londen& New York,Routledg.
--------------------- (1924a). Cratylus, V.1, Translated by Benjamin Jowett in The dialoguers of Plato,NewYork, Oxford.
--------------------- (1924b). Republic, V. 3, Translated by Benjamin Jowett in The dialoguers ofPlato,NewYork, Oxford.
--------------------- (1924c). Timaeus, V. 3, Translated by Benjamin Jowett in The dialoguers of Plato,NewYork, Oxford.
Seligman, Paul (1974). Being and not-being anintroduction to Plato's Sophist,Netherlands,The Hague/ MartinusNijhoff.
محمدی محمدیه, زهرا, علمی سولا, محمدکاظم, & کهنسال, علیرضا. (1398). محوریت نظام نمادشناسی افلاطون در بازخوانی هستیشناختیِ ارتباط موجودات با خدا. مجله علمی " فلسفه دین ", 16(1), 91-109. doi: 10.22059/jpht.2019.249039.1005530
MLA
زهرا محمدی محمدیه; محمدکاظم علمی سولا; علیرضا کهنسال. "محوریت نظام نمادشناسی افلاطون در بازخوانی هستیشناختیِ ارتباط موجودات با خدا", مجله علمی " فلسفه دین ", 16, 1, 1398, 91-109. doi: 10.22059/jpht.2019.249039.1005530
HARVARD
محمدی محمدیه, زهرا, علمی سولا, محمدکاظم, کهنسال, علیرضا. (1398). 'محوریت نظام نمادشناسی افلاطون در بازخوانی هستیشناختیِ ارتباط موجودات با خدا', مجله علمی " فلسفه دین ", 16(1), pp. 91-109. doi: 10.22059/jpht.2019.249039.1005530
VANCOUVER
محمدی محمدیه, زهرا, علمی سولا, محمدکاظم, کهنسال, علیرضا. محوریت نظام نمادشناسی افلاطون در بازخوانی هستیشناختیِ ارتباط موجودات با خدا. مجله علمی " فلسفه دین ", 1398; 16(1): 91-109. doi: 10.22059/jpht.2019.249039.1005530