رویکرد کاپلستون به شرق در طول زمان دستخوش تغییر قرار گرفت به گونه ای که می توان از کاپلستون متقدم و متأخر سخن گفت.او هنگام تدوین تاریخ فلسفه غرب دست کم نگاه مثبتی به شرق نداشت ولی بعد از فراغت از کار فوق به تدریج به اهمیت تفکر شرق و نیز تفکر روسی پی برد و از رویکرد قبلی خود فاصله گرفت و نسبت به فلسفه های فرهنگ های شرقی و نیز مطالعات تطبیقی سخت علاقمند شد و از اهمیت،ضرورت و ارزشمندی این دست مطالعات به تفصیل سخن گفت.از میان آثار بسیار وی،کتاب فلسفه ها و فرهنگ ها و کتاب دین و واحد:فلسفه های شرق و غرب مهم ترین کتاب هایی هستند که با رویکر تطبیقی نوشته شده اند.رویکرد کاپلستون به مطالعات تطبیقی، تاریخی است در عین حال رویکرد وی از رویکرد تاریخی ماسون-اورسل متفاوت است.او وسعت دید و غنای تفکر را مهم ترین دستاورد تعامل تفکر شرق و غرب می داند.ضرورت آشنایی تطبیق گر با خطوط کلی فلسفه های فرهنگ های دیگر و زبان آنها ،پرهیز از هر گونه دوگانگی های شتابزده و تعمیم های ناروا و نیز تاکید بر داشتن پیش فرض از مهم ترین موضوعاتی اند که در رویکرد وی به مطالعات تطبیقی برجسته است.