یکی از مسائلی که در حوزه دینشناسی در قرون اخیر در غرب مطرح شده، دین و زبان مربوط به آن است. معناشناسی صفات الهی، مشکل تعارض علم و دین، پیدایش مکاتب فلسفی معارض چون پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی از عواملی است که بحث زبان دین را در میان فلاسفه و متکلمان مطرح کرد. معرفت بخشی در گزارههای دینی از چالشهای شایان توجه دینپژوهی معاصر در زبان دین است و از پرسش معناداری یا بیمعنایی و نگرشهای پوزیتیویسمی اهمیت فزونتری دارد. در این باب، ویتگنشتاین در دو مرحله از حیات فلسفی خود دو رأی کاملا متفاوت را ابراز نموده است. در تلقی نخست، یعنی نظریه تصویری معنا، زبان، تصویری از واقعیت امور است. وی در دیدگاه دوم، یعنی نظریه کاربردی معنا، بازیهای زبانی را مطرح کرد. مقاله حاضر ضمن تبیین نظریه بازیهای زبانی با مراجعه به منابع اصلی، به نقد آن میپردازد.