ابن سینا سعادت را به مطلوب بالذات و غایت لذاته تعریف میکند. او سعادت را از یک حیث به دوقسم 1. سعادت در قیاس با قوای مختلفی نفس و 2. سعادت در ارتباط با خود نفس تقسیم میکند. او از جهت دیگر، سعادت را به جسمانی (بدنی) و روحانی (نفسانی) تقسیم میکند و بر این باور است که سعادت روحانی اصل و سعادت جسمانی فرع است. همچنین از حیث دیگر، سعادت را به مطلق و مقید تقسیم میکند و مدعی است که سعادت و شقاوت مطلق در دنیا قابل حصول نیست. و در نهایت، در پاسخ به پرسش چیستی سعادت قصوی و امکان دستیابی به آن در دنیا، سخن میگوید. گرچه بوعلی در آثار متعددش درباره ملاک دستیابی به سعادت عظمی به گونهای متفاوت اظهارنظر میکند، اما این وجوه مختلف قابل جمع هستند و در مورد امکان دستیابی به سعادت قصوی در دنیا، بر این باور است که این امر در دنیا دستیافتنی نیست.