علامه طباطبایی توحید صفاتی حق تعالی را در قالب نظریه فلسفی «عینیت صفات کمالی با ذات حق تعالی» تفسیر میکند و این دیدگاه را تنها تبیین معقول از توحید صفاتی میداند. بر اساس این نظریه، صفات کمالی در خارج با ذات الهی و با یکدیگر عینیت دارند هر چند از جهت مفهومی با هم و با ذات مغایرند. وی این نظریه را بر اساس اصولی فلسفی همچون "معطی شیء فاقد شیء نمیشود" و صرافت و بساطت ذات الهی مدلل میکند. علامه در پاسخ به این پرسش که چگونه این تفسیر از توحید صفاتی با قبول کثرت مفهومی صفات سازگار است، دو راه را پیموده است: الف) تبیین اعتباری بودن مفاهیم صفات؛ ب) نفی انتساب کثرت صفات به مقام ذات. با تحلیل بیشتر میتوان نشان داد که این دو پاسخ در طول هماند و تناقضی با یکدیگر ندارند. پاسخ نخست بر این مبنا است که چون مفاهیم صفات اعتباری است، کثرت مفهومی صفات لطمهای به وحدت مصداقی صفات و ذات نمیزند. اما پاسخ دوم یک گام فراتر مینهد و مقام ذات الهی را از تقید مفهومی و مصداقی پیراسته میداند؛ هر چند کثرت مفهومی صفات بعد از مقام ذات تحقق مییابد اما ذات خداوند عین تمام صفات کمالی به نحو اعلی و اشرف است..