یکی از مسائل مهم در دینپژوهی تطبیقی و نیز در فلسفه دین و الهیات جدید، مسئله نسبت میان ادیان است. از سویی تعدد و تنوع ادیان و از سوی دیگر جهانیشدنِ ناشی از دنیای متجدد، با افزایش توجه و نگاه پیروان ادیان به یکدیگر، دیدگاههایی همچون حصرگرایی، کثرتگرایی و شمولگرایی را در باب نسبت ادیان به بار آورده است. در این میان، فریتیوف شوان و دیگر سنتگرایان به نظریه »وحدت متعالی ادیان» قائلاند. بنابر این دیدگاه، وحدتی حقیقی در ادیان وجود دارد که درونی و متعالی است. شوان با تأکید بر منشأ الهی دین و با تمایز نهادن میان ظاهر و باطنِ دین یا شریعت و طریقت، و با بهرهمندی از مفاهیم و کلیدهای راهگشایی همچون مطلق و نسبی، در بینش و نگرشی مابعدالطبیعی، تنوع ادیان را ناشی از گوناگونی وحیها، متناسب با ظرفیتها و قابلیتهای بشری میداند. از نظر او، کثرت صور قدسی مانع وحدت حقیقی ادیان در بالاترین مراتب وجود نیست و هرچند بیشتر انسانها – که اهل ظاهرند، نمیتوانند این وحدت بَرین را فهم کنند، عارفان اهل باطن، با شهود عقلانی و تحقّقپذیری معنوی ناشی از تمییز مابعدالطبیعی و تمرکز بر حقایق عقلانی و معنوی، به دریافت وحدت درونی و متعالی ادیان نائل میشوند.