عقلانیت باور دینی یکی از مهمترین مباحث فلسفۀ دین است که پنج رویکرد معرفتشناسانۀ متفاوت را در بر میگیرد. تا همین اواخر، دلیلگرایی رویکرد غالب در حوزۀ عقلانیت باورهای دینی بود و نماد عقلگرایی حداکثری بهشمار میرفت. اما معرفتشناسی اصلاحشده مکتب نوظهوری است که در مقابل دلیلگرایی قرار گرفته، عقلانیت را بیجا و بیمورد دانسته و معتقد است که اعتقادات دینی شاید کاملاً موجه و معقول باشند، حتی اگر هیچ قرینهای آنها را تأیید نکند. در این میان دیدگاههای ولترستورف بهعنوان یکی از مهمترین افراد مطرح در این رویکرد، متشکل از دو فرضیۀ عمده است: اول آنکه افراد زیادی بهصورت مبنایی یعنی بدون واسطه و نه بر اساس دیگر عقاید، به بسیاری عقاید در مورد خدا قائلند؛ و دیگر اینکه آنان اغلب حق دارند، به آن امور معتقد شوند. دراین مقاله پس از بیان مخدوش بودن معیار لاک در استفاده از مفهوم معقول که همان معیار مبناگروی کلاسیک است، نحوۀ مواجهۀ ولترستورف با بحث عقلانیت مشخص میشود که او معنای عام و گستردۀ عقلانیت را میپذیرد و مراد وی از عقلانیت، تنها عقل ارسطویی نیست، بلکه خود ایمان را به تنهایی عقلانی میداند و ترکیبی از دلیلگرایی و ایمانگرایی را پیشنهاد میدهد.