در بین جریانهای فکری یهودی که در قرون وسطا وجود دارد، جریانی مخالفت با فلسفه را وجهۀ همت خویش قرار داده است. برخی از یهودیان از موضع الهیاتی به نقد آرا و افکار فیلسوفان بهویژه ارسطو میپرداختند و جمعی از طریق جدل و با مدد گرفتن از خود فلسفه به مقابله با آن برخاستند. در این بین یهودا هلوی جایگاه ممتازی دارد. او تحت تأثیر غزالی بر نابسندگی و محدودیت عقل در تبیین موضوعات الهیاتی تأکید میکرد و برای تجربۀ دینی و سنت بهمثابۀ تجربۀ انباشتهشده اهمیت ویژهای قائل بود. کتاب « الخزری» مهمترین کتاب هلوی بهشمار میآید.مخالفت با فلسفۀ ارسطو بخش معظم کتاب را بهخود اختصاص داده است. هلوی در عین حال که عقل را ارج مینهد، بر محدودیت و نابسندگی آن تأکید دارد. او متأثر از اسماعیلیه معتقد بود بسیاری از آموزهها و رخدادهای دینی را نمیتوان از راه عقل و علیت تبیین کرد، چرا که آنها مربوط به عالم امرند و تبیین علّی مربوط به عالم خلق است. بنابرین تجربۀ دینی مؤمنان و سنت دینی، بهترین ضامن و گواه بر تحقق امور مربوط به عالم امر هستند. مقالۀ حاضر تنها عهدهدار تبیین دیدگاه هلوی دربارۀ محدودیت عقل و ناکارآمدی فلسفۀ ارسطو در توجیه باورهای دینی است.