شاید بتوان مهمترین بحث از مباحث کلام، فلسفه و عرفان نظری را، بحث دربارة توحید و حقیقت آن دانست. در این بین دیدگاهها و اختلافنظرهای بسیاری بین اهل کلام و فلاسفه و عرفا وجود دارد که کتابهای بسیاری در این عرصه به آنها اختصاص داده شده است. اهل کلام و فلاسفۀ مشاء، به بینونت خالق و مخلوق رأی دادهاند؛ متفکران اشراقی به نوعی وحدت معتقدند که کثرت را شامل میشود. مؤسس حکمت متعالیه به تبع فهلویون، وحدت تشکیکی و سپس به تبع اهل عرفان، نوعی از وحدت شخصی وجود را مطرح کرد. عرفا نیز وحدت شخصی وجود را رأی ادق میدانند. یکی از متفکران معاصر، یعنی استاد محمدتقی جعفری نیز در آثار خود بهطور پراکنده به این مسئله پرداخته و در ظاهر امر به مخالفتهای بسیار و اشکالهای متعددی در مقابل دیدگاه وحدت وجود همت گمارده است. ما در این مقاله، ضمن طرح اشکالهای ایشان، به بازسازی دیدگاه وی در زمینة «ارتباط خالق و مخلوق» پرداختهایم و به این نتیجه رسیدهایم که باید به نظریات استاد جعفری در دو مقام توجه کرد. ایشان در مقام نخست با نگاه پانتهایستی به نقد «وحدت وجود» عرفا میپردازد، حال آنکه در ایستار دوم از حیات علمی خویش، به دیدگاه عارفان نزدیک شدند و وحدت شخصی وجود را پذیرفتند.