در این مقاله با روش تحلیلی - انتقادی به بررسی دیدگاه جورج پاتیسون در باب رابطۀ دین و هنر میپردازیم. پاتیسون تأملات خود را در مسیر آنچه مندرج میکند که خود الهیات هنر نامیده است. او به این نتیجه رسیده که هنر نه ابراز زیردست الهیات، بلکه نوعی نگرش زیباییشناختی به جهان هستی است، نگرشی که ضمن پاسداشت گوهر زندگی، به رهاوردی معنوی منتهی خواهد شد. او نگاه مطلوب خود را بیش از کلیسا و الهیات رسمی مسیحی، در طریقت بودایی ذن جستوجو میکند و البته همزمان از رمانتیسم و اندیشۀ پستمدرن فاصله میگیرد. اما بهنظر میرسد حاصل نظریات او نه الهیات هنر، بلکه رویکردی هنری به دین و تفسیری زیباییشناختی از زندگی است که میتوان آن را با تعبیر الهیات هنری متمایز کرد و اشکالهای وارد بر آن را برشمرد.