تنوع ادیان از چالشبرانگیزترین مسائل دنیای معاصر بوده که واکنشهای گوناگونی از جمله پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی را در پی داشته است که فیلسوفان دین معاصر، آن را در قالب نظریۀ منسجمی تبیین کردهاند. جان هیک مدعی است که فارغ از صورتپردازی این نظریه، محتوای آن قرنها پیش توسط اندیشمندانی (از جمله ابنعربی) ابراز شده است. در این مقاله ضمن بررسی ادعای مذکور، بر آنیم که نوع مواجهۀ ابنعربی با مسئلۀ تکثر ادیان را در ارتباط با مبانی و اصول تفکر او مطالعه کنیم. در این زمینه، تفکر ابنعربی را نظام منسجمی مییابیم که چند انگارۀ اصلی در کانون تصورات وی قرار دارند و حل بسیاری از مسائل نیز بر مبنای آنها صورت میگیرد. توجه ابنعربی به مسئلۀ اختلاف عقاید و تنوع ادیان، نه از عوامل خارجی و مسائل اجتماعی، بلکه مستقیماً از انگارههای محوری او نظیر انگارۀ وحدت وجود، اسمای الهی، تجلی و ربوبیت آنها در کل هستی برمیخیزد. بر اساس این مبانی، او به مستقیم بودن تمامی صراطها و محق بودن تمام ادیان و پیروانشان حکم میدهد. عنوان این مقاله، وامگرفته از عبارات خود ابنعربی در آثارش است که قلب خود را «قابل همۀ صورتها» مینامد و به همگان توصیه میکند که «هیولای همۀ باورها» باشند.