کاوش در باب فطرت و نقش عقل و خرد بهعنوان کانون این قلمرو در مکاتب گوناگون، ابعاد مختلفی دارد. از بررسی این ابعاد گوناگون چنین برمیآید که فطریات مربوط به حوزۀ ادراک و شناخت، اصول و مبادی شناخت و تفکر بشر را تشکیل میدهد و موجب تمایز فطرت از طبیعت و غریزه میشود، تفاوتی که از سنخ اختلاف تشکیکی و ناشی از تفاوت در مراتب وجودی موجودات است. هرگونه تردید در این اصول و مبادی تفکر، بنای معرفت بشری را به چالش میکشد. از دیدگاه قرآن نیز معرفت فطری با دو حوزۀ وجود انسان (عقل و خرد، دل و روان) ارتباط دارد و از این دو سرچشمه میجوشد. از اینرو اساس سنت دینی را بنیان ثابت و مشترک انسانی (فطرت او) تشکیل میدهد؛ یعنی حیات انسانی هم مدار ثابتی دارد و هم در مدار ثابت خود، پیوسته در تحول و تکامل است. آن مدار ثابت همانا انسانیت اوست که بر محور فطریات او استوار است. این خلقت ویژۀ انسان، او را بهسوی مبدأ و منشأ کمالات فرامیخواند. حرکت تکاملی انسان از «خود»، یعنی خود ملکوتی، رحمانی و فطری انسان آغاز میشود با دیدار الهی پایان مییابد. لازمۀ چنین حرکت استکمالی جوهری، فقرشناسی وجودی، مجاهدۀ مستمر با خواهشهای نفسانی و مراقبت کامل، نوسازی معنوی مداوم، بازشناسی و بازیابی همیشگی، هدفشناسی و هدفداری است. بدیهی است حرکت و شدن از خود بهسوی خدا در حقیقت رسیدن به خود برتر و تکاملیافته و توسعه بخشیدن به حقیقت وجودی خود است و انسان متحرکِ متکامل، انسان به خودرسیده و کمالیافته و سعادتمند است.
ـــــــــــــــــــــ (1354). المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، تهران: انجمن حکمت و فلسفۀ ایران.
ـــــــــــــــــــــ (1382). الشواهد الربوبیۀ فی المناهج السلوکیۀ، به اشراف استاد سید محمد خامنهای، با تصحیح و تحقیق و مقدمۀ دکتر سید مصطفی محقق داماد، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
طباطبایی، سید محمدحسین (1997). المیزان، جلد 1، 3، 4، 6، 7، 8، 10، 16، 19 و 20، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
ـــــــــــــــــــــ (1362). نهایة الحکمة، قم: مؤسسة نشر الإسلامی.