درباره هنر دینی و بهویژه هنر اسلامی سؤالات متعددی در کانون هنرپژوهی معاصر قرار دارد. یکی از این سؤالات دربارة چیستی مبانی هنر دینی است. این سؤال از آن حیث مهم است که با وجود برخی نوشتههای معاصر که معتقدند این مسئله در نزد متفکران مسلمان در سدههای پیش مطرح نبوده است، دیرینهای قوتمند دارد. مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش دو منظر مختلف را مقایسه کرده است: دیدگاه ملاصدرا بهعنوان بزرگترین فیلسوف مسلمان در سدههای اخیر و بورکهارت، فیلسوف معاصر غربی، که با علاقه و جدیت به هنرپژوهی فلسفی در هنر اسلامی پرداخته است. حاصل این مقایسه چنانکه خواهیم دید، نتایج مشترک در نگاه توحیدی و تمرکز بر حیث وجودی هنر، با دو روششناسی متفاوت است: روش پدیدارشناسی در بورکهارت، که آشکارگی وجود را بهمثابة چیستی هنر در لابهلای جلوهها، رنگها و مقدارها در آثار هنر اسلامی گزارش میکند؛ و روش سلوک حکمی صدرا که مساوقت وجود و زیبایی را در نگاه هنرمند و ناظر هنر اسلامی تحلیل میکند.